حاجیه بی بی سارا

حاجیه بی بی سارا

Print Friendly

My beautiful pictureهمسر افسقال فیض الله خان، مادر جمشید شعله، اولین زن شیردل پارسا و مومنه و عفیفه، که از شمال افغانستان به زیارت خانۀ خدا موفق شد.
مسقط الراسش شهر بزرگ بدخشان، و تعلیماتش از مدرسۀ شخصی خانوادگی و تا سطح خوانش قرآن پاک و حافظ و سعدی، بوده ، نجابت و شرف و عزت پاکدامنی و پارسایی از نور درخشان چهرۀ آن نظیفه و عاصمه و صدیقه هویدا بود. این پدیدۀ پاکنهاد ممثل والای از یک همسر وفادار، یک خواهر معصومه، یک مادر شب زنده دار، و یک دختر مطیع و فرمانبرداری بود که ارزش گهرشناسانۀ یک زن به صورت طبیعی با نام پاک او گره خورده بود.
هرزمانی که خوانده شود:
اگر زن نمیبود عالم نمی بود
نشانی ز اولاد آدم نمی بود
بیدرنگ  چهرۀ پروفای این خلاقۀ پاکنهاد به خاطر می آید.
جمشید شعله در زندان دهمزنگ در قید جهل و خودکامگی سردار محمد داود بود که حاجی بی بی سارا به ابدیت پیوست و در رثای او چنین سرود که بهترین معرف شخصیت این پارسا است:

ادبیـــــات نظــمی
نوشته شده توسط مرحوم جمشید شعله
دوشنبه ، 24 خرداد 1389 ، 08:43

نویسنده: مرحوم جمشید شعله
فرستنده: جمشید

مرحوم جمشید شعله
باز خــون مــی ریزد از چشـــم ترم
می تپد از جــوش غــم دل در برم
نالـه بیتـــاب شــــــور محشـــــرم
مـــاتم جـــانســــــوز آمــد دیـــگرم
زیــــن الــــــم بگــــــرفت پیــــــکرم

ســــایه بال همـــا رفت از ســـرم
مــــادرم وا مـــــادرم وا مـــــــادرم

زین مصیبت تا که گـردیدم خبر

گوئیا خوردم خدنـگی در جــگر

پیکرم بگـرفت سـر تا پا شـــرر

می چـــکد آتش مــرا از چشم تر

زار نالی میکنــم شب تا سحــــر

از فراقش می زنم بر سنگ سر

می زنم چاک و گریبان می درم

مـــــادرم وا مـــــادرم وا مــادرم

خـــــوش بهشتی طفلی دامان تو

راحت گهــــــواره جنبــــــان تو

بر جگر چسباندم چون جان تو

جوی شیرم کــــوثر پســـتان تو

یاد عیش و عشـــــرت دامان تو

ای سرو جان و دلـــم قــربان تو

چشم بر بستی ندیدی دیـــــگرم

مـــــادرم وا مـــــادرم وا مادرم

پیکرم را نقش بست اندر وجود

کاست جان خود بجان من فزود

باز کردم در جهــان چشم شهود

غیر او کس غمــــگسار من نبود

رنگ رنـــگم مهــــربانی مینمود

بر روان پاکش از من صد درود

مادر زار من ای غم پرورم

مادرم وا مادرم وا مادرم

ای مثال عفت و ناموس و دین

وی نمود فکرت و رای وزین

بی بی فرزانه بانوی مهین

نکته از نام نیکت بس همین

زاده پاکان و پاکی آفرین

رفتی و ماندی مرا زار و حزین

در ظلام غم فروزان اخترم

مادرم وا مادرم وا مادرم

در صف نسوان به نیکی شهرتت

عصمت و خیر و سخا و عفتت

برد بر خاک مدینه همتت

بر حرم زد جبهه عبدیتت

زیر چتر فاطمه شد رتبتت

آفرین بر مجد و علو همتت

زافتخارت بین اقران سرورم

مادرم وا مادرم وا مادرم

مینمودی خستگان را یاوری

داشتی بر عاجزان رحم آوری

از ره احسان شفقت گستری

بر دلت بود از در هر دل دری

از هدایت بر گرفتی رهبری

هر چه وصفت گویم از آن برتری

ای نهاد جنس و اصل گوهرم

مادرم وا مادرم وا مادرم

خون پاکت جسم و جان را نقش بست

زادگانت در دلیری شیر مست

جمله از رنجوری و وحشت برست

بلکه از تربیتت ای دین پرست

فرد فردش اهل فضل و حکمت است

وصف تو در صنف نسوان این و بس

چند از اوصاف نیکت بشمرم

مادرم ای مادرم وا مادرم

ای فدا من طینت پاک ترا

دین و وجدان عقل و ادراک ترا

دست پر فیض کرمناک ترا

از غم من سینه چاک ترا

کاش سودم بر جبین خاک ترا

رفتمی بر مژه خاشاک ترا

ماتمت زد باز زخم دیگرم

مادرم وا مادرم وا مادرم

دهر دونم قابل راحت ندید

افعی وحشت ز هر سویم گزید

هر طرف تیر جفا بر من رسید

خاصه جور و ظلم بد کیش پلید

لیک کارم از غمت جایی رسید

کز مژه لخت دلم خون شد چکید

از سرم رفت آفتاب خاورم

مادرم وا مادرم وا مادرم

شعله میسوزم بخود همچون چراغ

شد دلم از خنجر غم داغ داغ

دل که بود آواز گرد دشت و راغ

کردم از تاریخ رحلت صد چراغ

تا بیابم نقش پایش را سراغ

کند از این پیغوله امید فراغ

تا شود پهلوی خاکت بسترم

مادرم وا مادرم وا مادرم

درباره‌ی داکتر جمراد جمشید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>