مخمس شعله بر غزل ملک الشعرا بهار

Print Friendly

فکر ویران شدن خانۀ صیاد کنید
جمشید شعله با رویکار آمدن جمهوریت سردار محمد داود خان به زندان دهمزنگ کابل به اسارت رفت. ذوات محترمی چون غلام سرور خان ناشر، محمد نعیم بره کی، استاد سیاف، داکتر محمد عمر کشمی، و صدها تنی دیگر از بزرگان و خبره گان وطن انجا حضور داشتند. این مخمس چکیدۀ از طبع شعله بر غزل ملک الشعرا بهار ایران است.
دوستان عربده بس طرح نو ایجاد کنید
به در افتادۀ غم اینقدر امداد کنید
یکدو روزی بدرم زین ستم آباد کنید
من نگویم که مرا زین قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
*****
گر فتادم ز غم دهر به زندان هلاک
از بد حادثه گردون به سرم ریزد خاک
یا شد از خنجر بیداد دلم صدجا چاک
آشیان منی پرسوخته گر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانۀ صیاد کنید
*****
گفت با شور و نوا مرغ قفس صبح مسا
غم جدا رنجه دهد یاد وطن رنجه جدا
چون شمیمی نرسانید به ما باد صبا
فصل گل میگذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
*****
وقت آزادی و آزادگی آید زین پس
بشکند حلقۀ زندان و بسوزد محبس
رسم پابندی و دام افگنی بلبل بس
هرکه دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و به یاد منش آزاد کنید
*****
گر شرر خواست ز دل آه اگر آمد به دو لب
عاشق دلشده جان باخت چو در راه طلب
کور شد دیده ز غم دل نکشد پا ز طلب
شمع اگر کشته شد از باد مدارید عجب
یاد پروانۀ هستی شده بر باد کنید
*****
به در عدل برید از بد ایام پناه
زآنکه باشد به جهان عدل جهانگیر سپاه
آه از فتنۀ بیداد چه گویم الله
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید
*****
بنگرد منتقم دهر به چشم نگران
از سر دقت و تفتیش به احوال جهان
هر عمل اجر و زهرکرده جزائیست عیان
گر شد از دست شما خانۀ موری ویران
خانۀ خویش محال است که آباد کنید
*****
سوخت در آتش بیداد اگر شعلۀ زار
بست آئینۀ طبعش ز ستم زنگ غبار
بند و زولانه و زنجیرش اگر کرد فگار
کنج ویرانه و زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خداداد کنید

درباره‌ی داکتر جمراد جمشید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>